رنگ امیزی انلاین
از بابا خواستی که این برنامه رو بیاره تا رنگ امیزی کنی از بس که رنگ قرمز رو دوست داری همه چیزو قرمز میکردی. ...
نویسنده :
مامان لیلا
20:47
هلیا و عمو عباس نژاد
شب هنوز از خونه شیرین خانم نیومده بودیم که عمو مهرداد واقای عباس نژاد از سر صحنه فیلمبرداری تبلیغ روغن کنجد سمن اومدند اونجا.هلیا تا اقای عباس نژاد رو دید گفت که مامان اقاهه چطوری از تلویزیون اومده ب یرون؟بعد هم رفت در گوش باباش گفت که من هم میخوام با عمو برم توی تلویزیون ما هم کلی خندیدیم. و هلیا هنوز تو فکر این بود که عمو چه طوری اومده از تلویزیون بیرون. شب که میخواستیم از پیش خاله اینا بیاییم خونمون طبق معمول اینقدر گریه کردی که نریم و بمونیم و همینطوری چسبیده بودی به خالت و گریه میکردی.اگه میدونستی که با گریه کردنت چقدر همه رو ناراحت میکنی هیچوقت گریه نمیکردی عزیز دلم که تمام خوشی ای...
نویسنده :
مامان لیلا
20:43
گریم هلیا
اخر سر که دیگه میخواستیم بیاییم بیرون گفتی میخوام صورتمو گریم کنم .بعد هم سوار اسب شدی ...
نویسنده :
مامان لیلا
20:18
تیراژه
سرزمین عجایب
سرزمین عجایب
اینجا داشتی با خاله تیراندازی میکردی. ...
نویسنده :
مامان لیلا
20:09